بازاریابی شبکه ای نتورک مارکتینگ
| ||
|
بازاریابی کماندوئی: واژه "بازاریابی کماندوئی" اولین بار در سال ۱۹۸۴ توسط Jay Conrad Levinson نویسنده کتابی مشهور تحت همین عنوان، مورد استفاده قرار گرفت. در اینجا لازم است برای توضیح بیشتر ماهیت بازاریابی کماندوئی به چند ویژگی مهم این روش توجه نمائیم..... بقیه مطلب در ادامه مطلب...
ادامه مطلب 10 ویژگی نتورکران برتر: 1. رویا پردازند...... 2. نتورکرهای بزرگ امتحان نمی کنند بلکه انجام می دهند...... 3. آنها تعلیم پذیر هستند...... 4. آنها دارای STEAM هستند...... 5. آنها سازنده هستند......... 6. آنها یابندگان خوبی هستند....... 7. آنها دارای انگیزه هستند....... 8. آنها همواره حاضر هستند....... 9. آنها مصر و صبور هستند........ 10. آنها یک احساس قلبی دارند.....
1. رویا پردازند بزرگترین نتورکرها رویاپردازند !! آنها می دانند چه می خواهند و به خاطر همین ازاینکه رویاپرداز باشند نمی هراسند .... آن چیزی که از زندگی می خواهید چیست؟ بسیاری از مردم می توانند آن چیزی که می خواهند باشند ......... مشکل اینجاست که بیشتر مردم نمی دانند چه می خواهند . زندگی ای که شما درآن روزگار می گذرانید با رویا شروع می شود . پس با رویا خود را مشغول کنید . افراد موفق کسانی هستند که با چشمانی باز رویا پردازی می کنند تا رویاهای خود را به واقعیت پیوند بزنند . ( نکته : رویاپردازی یک عامل بسیار قوی در MLM است که خیلی از افراد آن را دست کم می گیرند . این کار به آدم نیرو و انگیزۀ دو چندان می دهد . بسیاری از افراد وارد نتورک مارکتینگ میشند ولی نمی دانند در آن به دنبال چه چیزی هستند . هدف خودشون رو نمی دونن پس به اون چه که می خواهند نمی رسند . اما هرگز برای افرادی که قصد معرفی شبکه خود را دارید رویاپردازی نکنید ) 2. نتورکرهای بزرگ امتحان نمی کنند بلکه انجام می دهند افرادی در بازاریابی شبکه ای موفق می شوند که برای موفقیت تعهد می دهند . افرادی که تنها برای امتحان این بیزینس این کار را شروع می کنند ناموفقند . برترین نتورکرهای جهان می دانند که با امتحان کردن چیزی بدست نمی آورند ....... قدرت اصلی تصمیم گیری برای موفقیت است ........ . چیزی قدرتمند تر از فعال بودن در بازاریابی شبکه ای وجود ندارد . .. بعد از اینکه اهداف خود را دسته بندی کردید ..... به دیوارهائی سنگی ضربه خواهید زد .... این یک اگر یا شاید نیست ، این نیروی مثبتی است که شما را وادار به شکستن دیوار خواهد کرد . وقتی شما کار را انجام می دهید تنها امیدی که برای موفقیت خواهید داشت تعهد شما برای به سرانجام رساندن اهدافتان است ..... . 3. آنها تعلیم پذیر هستند "معمای بازاریابی شبکه ای آموختن و انجام یک پروسۀ کپی برداری ساده است " ~DanHollings بازاریاب های شبکه ای بزرگ چرخ را دوباره اختراع نمی کنند ..... آنها به شرکت هائی که در حال حاضر سیستم های خود را با موفقیت توسعه داده اند می نگرند ... سپس آن سیستم ها را می آموزند و آنها را کپی می کنند . .... این واقعاً به همین سادگی است ، باوجود این بسیاری از مردم سعی می کنند این امر را پیچیده کنند . اگر شما دوست ندارید راهنمائی ها را دنبال کنید و با استفاده از سیستم های دیگران احساس راحتی نمی کنید..... بایستی قبل از پیوستن به یک شرکت بازاریابی شبکه ای دوباره فکر کنید .... همچنین اگر بخواهید دوباره چرخ را اختراع کنید احساس خستگی خواهید کرد ، یا اینکه از تلاش برای پیروی از یک سیستم احساس راحتی نخواهید داشت..... در اینصورت موفق نخواهید بود . بازاریاب های شبکه ای برتر تعلیم پذیر هستند ، و تعلیم هم می دهند . 4. آنها دارای STEAM هستند STEAM خلاصه ای از فرشندگانی (Salespeople) است که تعلیم دهنده/آموزگار (Teachers/Trainers) هستند.... آنها باحرارت (Enthusiastic) هستند.... آنها مثبت هستند و طرز فکر (Attitudes) مثبت را اشاعه می دهند .... آنها میل به یادگیری و کسب پول اضافی دارند ..... بسیاری از موفقیت های ما بوسیلۀ طرز تلقی ذهن ما کنترل می شود ... مردم با مثبت اندیشی به مشکلات و چالش های زندگی پاسخ می دهند ، در حالی که با منفی نگری و طرز فکر ضعیف واکنش نشان می دهند. بازایاب های شبکه ای برجسته به جای واکنش نشان دادن پاسخ می دهند! 5. آنها سازنده هستند یک شبکۀ بازاریابی رضایتمند و سودده بایستی در یک زمان توسط یک شخصی در رأس گروه به وجود آمده باشد ....... بازاریاب های شبکه ای برجسته خودشون اهمیت خود سازی از لحاظ روانی ، عاطفی ، و فیزیکی را می دانند پس با سرمشق قرار دادن خودشان می توانند دیگران را برای موفقیت هدایت و رهبری کنند..... چگونه می توانید خود را بسازید؟ بخونید ، به نوارها (مخصوصاً در اتوموبیل و وسائل نقلیه) گوش دهید ، نوارهای ویدئوئی را تماشا کنید ، و در سمینارها شرکت کنید.... من خودم در حال حاضر برای خوندن در مورد بازاریابی شبکه ای بسیار حریص و مشتاق هستم... و به افرادی که در این راه موفق بودند گوش فرا می دهم .... سعی می کنم در کنفرانس ها و جاهائی که موضوع بازاریابی شبکه ای مطرح است شرکت کنم تا روش و شیوۀ خود را انتخاب کنم ....... سپس می توانم یک تیم دوستانه را برای انجام بیزینس بسازم . اگر می خواهید یک بازاریاب شبکه ای موفق شوید این مهمه که یک مددکار اجتماعی نباشید . من و شما نمی خواهیم پل ها را با مردم خراب کنیم ، ما نمی توانیم کمکی به کسی که به هیچ عنوان علاقه ای به فعالیت در این زمینه ندارد کنیم . ما نمی توانیم پشت سر هم آنها را نصیحت کنیم که این حرفه چه جذابیتهائی دارد و چگونه میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات اجتماعی و مالی او باشد . اگر آنها از انجام کاری که به خاطر خودشان است سرباز می زنند ، امّا از من توقع کمک دارند ، فقط دارند از انرژی من سوء استفاده می کنند.... من نمی خواهم خود را بی جهت خسته کنم ... پس اگر شما می خواهید با من کار کنید...... بایستی یک آزمایشی را بگذرانید که من متوجه بشم شما به کارتان متعهد هستید.... من می خواهم شما در لیست ایمیل های من برای در اختیار گرفتن آموزش ها باشید ، آموزش ها را فرا گیرید و در کار خود جدی باشید..... اگر شما در کار خود جدی باشید ، من تمام وقت خود را به شما اختصاص می دهم و کمک می کنم تا به موفقیت های بیشتر برسید .... اما من یک مددکار اجتماعی نیستم .... شما هم همین پروسه را برای تیمتان تکرار خواهید کرد . 6. آنها یابندگان خوبی هستند هیچ شرکت بازاریاب شبکه ای و هیچ بازاریاب شبکه ای ایده آلی وجود ندارد ....... بازاریاب های شبکه ای برجسته می دانند که ایده آلی در کسب و کار وجود ندارد .... آنها چیزهای خوب شرکت و همکاران خود را پیدا می کنند... حتی شرکتی که تلاش می کند همه چیز را به درستی انجام دهد در نهایت برخی توقعات را نمی تواند برآورده کند....... خواه این می تواند طرح و پلن کمپانی باشد ، گسترش محصولات باشد ، برنامه های بازاریابی باشد و یا تکنولوژِی ای که استفاده می کند...... همواره همه چیز درست از آب در نمی آید ........ و مطابق برنامه ها نیست... برخی اوقات بازاریاب های شبکه ای کم مطرح می شوند.... آنها تعهد می دهند و پیروی نمی کنند... برخی یاد می گیرند بهتر از دیگران فعالیت کنند..... برخی فروشندگان بهتری هستند یا بهتر رابطه بر قرار می کنند و یا تعلیم دهندگان خوبی هستند... در تمامی این موقعیت ها بازاریاب های شبکه ای برجسته می دانند که نشان دادن آن چیزی که اشتباه است لزوماً اوضاع را بهتر نمی کند.... 7. آنها دارای انگیزه هستند "بازاریابی شبکه ای بسیار هیجان انگیز و اغوا کننده است وارد آن نشوید" این جمله ای است که از افرادی که به تازگی وارد بازاریابی شبکه ای شده اند می شنوید..... مردم زیادی سالها در حالی که به صرف وقت و تلاش خود برای چیزهای دیگری هستند از پرداختن به بازاریابی شبکه ای برحذر بودند....... سپس متوجه شدند، این یک حرفۀ موفقی است . آنها می گویند که موفقیت شما در بازاریابی شبکه ای بستگی به تعهد عاطفی شما به این حرفه دارد ... 8. آنها همواره حاضر هستند بازاریاب های شبکه ای بزرگ همیشه حاضر و آماده هستند. آنها خوب به نظر می آیند. آنها خوب صحبت می کنند. آنها باحرارت و امیدوار به آینده هستند. حضور آنها همواره مورد تأکید است. آنها در مکالمات و کنفرانس ها هستند. بیشتر از هر چیزی ، آنها وقتی مورد نیاز هستند حاضر و آماده اند. با حضورتان می توانید زندگی هزاران نفر از مردم را تغییر دهید.... 9. آنها مصر و صبور هستند رهبران در این حرفه می دانند که هر کسی برای بار اول یا حتی بار دهم پاسخ مثبت نمی دهد.... موفقیت برگرفته از صبر است... مردم همه جا می خواهند ثروتمند شوند .... آنها به دنبال یک راه آسان برای کسب درآمد هستند امّا به قدری در ثروتمند شدن مشتاق و عجول هستند که در یافتن اینکه چه کاری بایستی کنند تا ثروتمند شوند شکست می خورند ..... اگر آن راه را پیدا کنند .... خیلی دیر است....... هیچ راه سریعی برای موفقیت در بازاریابی شبکه ای وجود ندارد ..... این یک فرصت برای به آسانی ثروتمند شدن است.. امّا اگر کار کنید و وقت برای آن بگذارید ، موفق خواهید شد.... 10. آنها یک احساس قلبی دارند رهبران قلبهایشان در این بیزینس است.. آنها کارشان را انجام می دهند و به گذشته نگاه نمی کنند. قلب های آنها برای زیرگروهی هایشان است و به موفقیت آنها بیشتر از خودشان توجه می کنند........ دل و روح آنها در بهترین علائقشان خلاصه می شود . قلب های آنها برای موفقیت در قبول آن ، خواستن موفقیت ، جذب آن و بدست آوردن آن است.... بدون حضور قلب شما در بازاریابی شبکه ای به هیچ جا نخواهید رسید . شما برای کمک به دیگران وارد بازاریابی شبکه ای خواهید شد . افراد در حین صحبت با شما پی به افکار و عقاید شما می برند اگر قصد شما کمک به آنها نباشد یعنی با موفقیت فاصله گرفته اید. افکار ، احساسات و کلمات بازاریاب های شبکه ای برتر نشان دهندۀ شخصیت آنها و هدف آنها در بازاریابی شبکه ای است.
[ 20 / 9 / 1391برچسب:10 ویژگی نتورکران برتر, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
شعور غازها تِري ليواين (Terri Levine) ترجمه: نيما عربشاهي در يك گروه، اهميت عضو گروه و وظيفه به يك ميزان است.
برخي از افراد ذاتاً گوشهگير هستند و كارهايشان را بهتنهايي بهتر انجام ميدهند، ولي حتي براي اين افراد نيز، فراگيري روحيهي گروهي و كار كردن با ديگران، روش بسيار مفيدي براي دستيابي به موفقيتهاي بيشتر است.
برخي از انسانها، ذاتاً راهبر زاده شده و تمايل دارند كه روش خود را پياده كنند. برخي نيز تمايل دارند «مردم را راهبري كنند». حتي اين افراد نيز بايد با روحيهي گروهي آشنا شوند.
برخي نيز ذاتاً رهرو يا پيرو زاده ميشوند. آنها هميشه ترديد دارند كه فكر يا نظري خاص داشته باشند يا آنرا بيان كنند. آنها معمولاً آدمهاي بيدردسري هستند. آنها نيز بايد روحيهي گروهي را بشناسند.
براي شما داشتن روحيهي جمعي فقط به معني كار كردن در هماهنگي با ديگران نيست،
بلكه يعني: تواناييهاي خود را بشناسيد، به ديگران كمك كنيد، بگذاريد به شما كمك كنند، هر كاري براي ياري رساندن به كل گروه لازم است انجام دهيد، نوبت انجام كارها را رعايت كنيد، ذهني باز داشته و پذيرا باشيد، و هميشه بهياد بياوريد كه همگي شما بهدنبال يك هدف مشترك هستيد.
داشتن روحيهي گروهي يعني غرور و خودپسندي را كنار گذاشتن. روحيهي گروهي يعني مشترك شدن و مراقبت از ديگر اعضاء گروه. يعني اينكه بگذاريد اعضاء گروه با شما شريك شوند و از شما مراقبت كنند. يعني اينكه ممكن است يك روز رئيس گروه باشيد و روز بعد از شما خواسته شود غذاي گروه را تهيه كنيد! كه البته هر دو، وظايف بسيار مهمي هستند.
در يك گروه، اهميت وظيفه و عضو گروه به يك ميزان است و نميتوان گفت كداميك مهمتر است.
يعني قويترها، غرور خود را كنار گذاشته و به ضعيفترها كمك كرده و احترام ميگذارند. يعني درصورت لزوم، شخصيت ضعيفتر، سكان را به دست گرفته و مانند قويترها عمل ميكند. بدين ترتيب، بار مسئوليت وظايف فقط بر شانهي يك يا چند فرد قوي نيست. و از طرفي ناعادلانه است كه كارهاي سبك و پست را فقط يك يا چند نفر خاص انجام دهند. بايد نيروها و استعدادهاي خود را با هم تركيب كرده و به نفع گروه از آنها استفاده كرد. اعضاء يك گروه، نه ارباب هستند و نه رعيت. همگي با هم برابرند. همگي بهعنوان يك تَنِ واحد كار ميكنند اگر چه هريك، شخصيت مجزايي دارند.
حال ميپرسيد اين نكات چه ربطي به شعور غازها دارد؟ خدا را شكر كه بالاخره پرسيديد! ادامهي مطلب به كشف اين نكته كمك ميكند. همچنين فرا ميگيريد كه عضوي از يك گروه بودن و داشتن روحيهي گروهي به چه معني است. شايد آنرا قبلاً خوانده باشيد ولي مرور مجدد آن خالي از لطف نيست.
پنج درس مهم از پرواز غازها
نوشته: ميلتن اولسن (Milton Olson)
«هر پرنده در حالي كه بال ميزند، به «بالا رفتنِ» پرندهي پشت سر خود كمك ميكند. پرواز غازها كه به شكل حرف V است باعث ميشود كه توان پرواز كل گروه بهاندازهي 71% نسبت به توان پرواز يك غاز، افزايش پيدا كند.»
درس 1 : افرادي كه مسير مشترك و حس اجتماعي دارند، سريعتر و راحتتر به هدف خود ميرسند زيرا به يكديگر اعتماد دارند.
«هرگاه غازي از گروه V شكلِ خود خارج شود، متوجه نيروي بازدارندهاي ميشود كه او را به بازگشت به گروه فرا ميخواند تا درنتيجه، آرايش پرواز گروه بههم نخورده و نيروي «بالا برنده» به قوت خويش باقي بماند.ـ
درس 2 : اگر مانند غازها فكر كنيم، در كنار افرادي كه همگي بهسوي يك هدف ميشتابيم خواهيم ماند. به آنها كمك ميكنيم و اجازه ميدهيم كه به ما كمك كنند.
«هرگاه غاز راهبر كه در نوك آرايش V شكل پرواز ميكند خسته شود سريعاً جاي خود را با غاز بعدي عوض ميكند و آرايش گروه باز ميگردد.»
درس 3 : راهبري و انجام كارهاي سخت بايد بهنوبت بين افراد گروه تقسيم شود. زيرا ما نيز مانند غازها به يكديگر متكي هستيم.
«غازهاي عقب گروه در حين پرواز با صدا درآوردن (قات قات كردن) باعث تشويق غازهاي جلوي گروه و درنتيجه حفظ سرعت پرواز ميشوند.»
درس 4 : بايد اطمينان حاصل كنيم كه فريادهاي ما (قات قات كردن ما) باعث تشويق ميشود نه چيزي ديگر.
«هنگامي كه غازي مريض يا زخمي ميشود يا از توان ميافتد، دو غاز ديگر از آرايش گروه خارج شده و همراه با آن پايين ميروند تا آنرا كمك يا حفاظت كنند. آن دو دركنار غاز ضعيف ميمانند تا دوباره به پرواز درآيد يا بميرد. سپس آن دو دوباره به آرايش گروه باز ميگردند. و گروه درصورت مرگ غاز ضعيف، آرايش جديدي به خود ميگيرد.»
درس 5 : اگر مانند غازها فكر كنيم، ما نيز ميتوانيم در زمانها و موقعيتهاي مختلف در كنار يكديگر بمانيم و در عين حال قوي و قدرتمند باشيم.
[ 13 / 8 / 1391برچسب:مطالب تخصصی ام ال ام, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
الگوبرداري از موفقيت فكر مي كنم اكثر ما مي دانيم كه راه ميانبري براي موفقيت در هر زمينه اي وجود دارد و آن اين است كه از افراد موفق در آن زمينه، الگوبرداري كنيم. اين روش، هم اكنون بصورت يك علم در آمده است كه احتمالاً با نام آن آشنايي داريد: NLP .مخفف عبارت Neuro Linguistic Programming اما نكته اي در اينجا وجود دارد و آن اين است كه الگوبرداري چگونه انجام شود؟ براي روشن شدن مطلب مثالي مي زنيم. فرض كنيد كه مي خواهيد وارد اتاقي شويد اما در آن باز نمي شود. ساعتها منتظر مي مانيد تا اينكه فردي مي آيد و مي خواهد وارد اتاق شود. دستش را بر روي در گذاشته و هُل مي دهد اما در باز نمي شود. سپس (با عرض معذرت) با يك لگد جانانه در را باز مي كند. عجب روش موفقيت آميزي! درست است، او موفق شده است. دري را باز كرده كه شما نمي توانستيد باز كنيد. خوب شما هم بنا بر نظريۀ الگوبرداري روش او را مي آموزيد: "هل بده. اگر باز نشد، لگد كارساز است." چند روز بعد اتفاقاً به يك در بسته برمي خوريد، سريعاً ياد آن فرد و كارش مي افتيد. هُل مي دهيد باز نمي شود. لگد مي زنيد باز نمي شود. شايد بايد سختتر لگد بزنيد، باز هم باز نمي شود. شايد بايد با پاي چپ لگد بزنيد، باز هم نه. شايد با تنه زدن موثرتر باشد، اما باز نمي شود. بسيار خسته و كوفته شده ايد. آيا الگو برداري جواب نمي دهد؟ نه، بايد جواب دهد. پس به عقب مي رويد و با تمام قدرت لگد مي زنيد. چند ساعت بعد بايد تا چند ماه ديگر، مونس يك پاي سنگين و عصايي زير بغل باشيد. اما اين در بسته، شما را رها نمي كند. دو هفته بعد به يك در بسته برمي خوريد. اما قبل از اين كه خودكشي كنيد؛ فردي مي آيد و دستگيره را تكان مي دهد و در را براحتي باز مي كند. يعني اينقدر راحت بود؟ شما وقتي به در بسته برمي خوريد، چه مي كنيد؟ از لگد استفاده مي كنيد يا از دستگيره؟ اگر در قفل بود چه؟ بدنبال كليددار مي گرديد يا به سمت ديگر ساختمان مي رويد تا ببينيد دري، پنجرۀ نيمه بازي براي وارد شدن وجود دارد يا بسراغ كليدساز مي رويد؟ يا ... مثال پيش پا افتاده اي است نه؟ اما راستش را بخواهيد من هنوز هم افراد زيادي را مي شناسم كه با لگد به سراغ در بستۀ نتورك مي روند و بجاي ايمان به موفقيت خويش، به روش خود ايمان داشته و در همان روش قفل شده اند. بگذاريد مثال روشنتري بزنم. بهترين نتوركر دنيا در كتاب " آهسته ثروتمند شويد." داستان كوتاهي با اين مضمون از كتاب "You" نوشتۀ دكتر Price Pritchett نقل مي كند: "در اتاق ساكتي در مسافرخانۀ Millcroft نشسته ام، جايي آرام در ميان درختان كاج و در يك ساعتي شهر تورنتو. بعد ازظهر يكي از روزهاي آخر جولاي است و من از چند قدم آنطرفتر صداي نااميدانه اي مي شنوم كه حكايت از منازعۀ ميان مرگ و زندگي است. مگس كوچكي است كه آخرين انرژيهاي زندگي كوتاهش را صرف اين تلاش بيهوده مي كند تا از شيشۀ پنجره عبور كند. صداي نالۀ بالهاي مگس، گوياي داستان غم انگيز استراتژي مگس است: "سخت تر تلاش كن."
در تلاش ديوانه وار، هيچ اميدي براي بقا وجود ندارد. عجيب اينكه، تقلا كردن بخشي از مخمصه است. اين مگس هر قدر هم كه تلاش كند باز هم غير ممكن است كه بتواند شيشه را بشكند. با اين وجود، اين حشرۀ كوچك، زندگيش را بر سر اين گذاشته است كه از طريق تصميم و تلاش همراه با بي تجربگي به هدفش برسد. ده قدم آنطرفتر، در باز است. فقط با ده ثانيه پرواز، اين مخلوق كوچك مي تواند به دنياي بيرون كه به دنبالش است برسد. فقط با بخش كوچكي از اين تلاش مي تواند از اين مخمصۀ خودخواسته، رهايي يابد. چرا اين مگس روش ديگري را امتحان نمي كند، روشي كاملاً متفاوت؟ چگونه در اين ايده قفل شده است كه حتماً اين روش خاص بهمراه تلاش بي شائبه و مصمم، بهترين راه رسيدن به موفقيت است؟ چه منطقي در اينجا وجود دارد كه براي يافتن يك راه نفوذ، همان كارها را بيشتر تكرار مي كند تا بميرد؟ هيچ شكي نيست كه اين روش، منطقي ترين روش براي مگس است و متأسفانه ايده اي است كه او را خواهد كشت... ." آيا اين درست كه براي اينكه چيزها تغيير كنند ما بايد تغيير كنيم؟ اگر بيزينس ما آنطور كه مي خواهيم جواب نمي دهد پس بايد چيزها را بگونه اي متفاوت انجام دهيم. يعني روش كار خود را تغيير دهيم. آيا شما هم جزء آن دسته از افرادي هستيد كه هر گاه نمي توانند فردي را وارد مجموعۀ خود كنند و يا فردي در مجموعۀ شان از كار كناره مي گيرد، شروع مي كنند به بدگويي و ايراد گرفتن از آن فرد؟ تا زماني كه منتظريد ديگران خودشان را با روشهاي شما منطبق كنند، كار بهمين منوال خواهد بود. بايد به موفقيتتان ايمان داشته باشيد نه به روشتان. دلايل حقيقي افراد براي ورود به بازاريابي شبكه اي Doug Firebaugh چه online كار كنيد، چه offline ( هنوز 90% عضوگيريها در MLM بصورت offlineاست ) در هر صورت،اين مقاله به شما ايده اي را ارائه مي دهد كه وقتي من آن را بكار بستم، بيزينس من به معناي واقعي كلمه، منفجر شد( رشد كرد ) و باعث شد نرخ رشد شبكه ام براي سالها بطرز چشمگيري افزايش يابد.
معناي " عضوگيري بخاطر چيزي فراتر از بيزينس MLM " چيست؟
قبل از اينكه به اين موضوع بپردازيم، بياييد در مورد چيزي صحبت كنيم كه در زندگي اكثر مردم وجود دارد و ما آنرا " خلأ قدرت دهنده " مي ناميم. اكثر افراد در سراسر زندگيشان به كسي برنخورده اند تا به آنها بگويد كه مي توانند واقعاً به موفقيت دست پيدا كنند و اينكه هر آنچه براي انجام كارهاي بزرگ لازم است، پيشاپيش در درون خودشان وجود دارد و تازه بدتر اينكه تاكنون كسي وقت صرف نكرده تا به آنها نشان دهد كه چقدر دوست دارند به يكديگر كمك كنند و اينكه چطور مي توانند اين كار را انجام دهند. به همين دليل امروز، مردم تشنة كسي هستند كه به آنها كمك كند تا به چيزي فراتر از زندگي امروزشان برسند. آنها تا خرخره در بدهي و بدبختي فرو رفته اند، در چرخه اي از اشتباهات تكراري گير كرده اند كه ظاهراً تمامي ندارد. آنها بدنبال چيزي فراتر از زندگيهايشان هستند تا با آن بتوانند كاري براي زندگيشان انجام دهند. اينجا همان جايي است كه شما به همراه MLM سر مي رسيد.
ما مي آموزيم كه در عضوگيري، قبل از اينكه آنها به درخواست شما توجه كنند شما بايد قلبشان را حس كنيد. چيزي كه مردم مي خواهند اين است كه احساس خوبي راجع به زندگي، آينده و كار كردن با شما داشته باشند. به همين دليل شما بايد " بخاطر چيزي فراتر از بيزينس MLM، عضوگيري كنيد. " آنها صرفاً به كار كردن با شما علاقه اي ندارند مگر اينكه شما با آنها كار كنيد تا بياموزند كه چگونه از هزارتوي روزمرّگي و چرخة موش دواني، خلاص شوند.
چگونه مي توانيد اين كار را انجام دهيد؟ با تمركز. روي چيزي تمركز كنيد كه بازاريابي شبكه اي بجز يك بيزينس مي تواند براي زندگي آنها به ارمغان بياورد. بايد رؤيايي بسيار بزرگتر از يك بيزينس را براي آنها زنده كنيد. مثلاً چه چيزي؟ يك تحول شگرف در نحوة زندگي، آنچنان قدرتمند تا باعث شود از چيزهايي كه آنها را تحريك مي كند تا به زندگي نكبت بارشان ادامه دهند، دست بردارند. يا حتي چيزهايي ساده تر مثل اينكه اين كار:
مي تواند تفاوتي اساسي در افكارشان ايجاد كند. مي تواند هر اندازه كه بخواهند باعث رشد شخصيشان شود. مي تواند احترام به خود را در آنها افزايش دهد. مي تواند مزاياي فراواني از لحاظ مالي براي آنها داشته باشد. مي تواند به آنها دانشي بياموزد تا آنها را در راه رسيدن به اشتياقشان كمك كند. مي تواند به آنها بياموزد كه چگونه فرزندانشان را تربيت كنند تا شانس بيشتري براي زندگي بهتر داشته باشند. مي تواند دركشان را از هر آنچه در زندگيشان رخ مي دهد، تغيير دهد. و بسيار مهمتر اينكه: بخاطر رشد، بلوغ و پيشرفت در همة جنبه هاي زندگي، بالاخره به كسي تبديل مي شوند كه هميشه آرزويش را داشتند.
اين سؤالات را از آنها بپرسيد: " اگر ياد مي گرفتي كه رفتار بهتري با افراد داشته باشي، آيا كمكي در زندگيت مي كرد؟ " " اگر فرد منظم تري بودي، آيا در زندگيت كمكي مي كرد؟ " " اگر مي توانستي ارتباط بسيار قويتري با افراد برقرار كني، چه تفاوتي در زندگيت ايجاد مي شد؟ " همينطور چند سؤال ديگر براي روشن كردن رؤيايشان: " تصوّر كن كه ....(يكي از دستاوردهاي كارتان را نام ببريد) را كسب مي كردي، چه احساسي داشتي؟ " " مردمي را تصوّر كن كه شيفتة گفته هاي تو هستند و مي خواهند ببينند اين دفعه چگونه آنها را بيان مي كني، چه احساسي خواهي داشت؟ " " تصوّر كن دوست عزيزي شديداً نيازمند تو است و تو نيز همة آنچه او مي خواهد در اختيار داري، چه احساسي خواهي داشت؟ " " تصوّر كن مي دانستي كه مطلقاً هيچ چيزي نمي تواند تو را در تصميمت براي موفقيت در يك زمينه، متوقف كند. اين چه كمكي به تو مي كرد؟ " اگر بي ريا، قابل اعتماد و واقعاً مشتاق باشيدكه زمانتان را صرف كنيد تا زندگي افراد را در مسير رؤياها و موفقيتشان قرار دهيد، آنگاه آنها در هر شرايطي از شما پيروي خواهند كرد. اكثر افراد بخاطر حساب بانكيشان عضوگيري مي كنند. آنها بر چيزي كه آن فرد مي تواند به حساب بانكيشان اضافه كند تمركز مي كنند و نه چيزي كه آنها مي توانند به زندگي آن فرد بدهند. درست است. اين بيزينس را پول به حركت در مي آورد. اما از شما يك سؤال دارم: شما ترجيح مي دهيد كه در تعقيب پول باشيد يا اينكه آن را به سمت خود جذب كنيد؟ راز ميليونرهاي MLM .
ميليونرهاي MLM در اين بيزينس در تعقيب پول نيستند بلكه پول به سمتشان جذب مي شود. بخاطر كمك كردن به ديگران. ( بله من هم مي دانم كه استثناهايي وجود دارد، اما منظورم يك قانون كلي است ) ياد بگيريد كه چگونه موفقيت را جذب كنيد بجاي اينكه در تعقيبش باشيد.
در نهايت " عضوگيري بخاطر چيزي فراتر از بيزينس MLM " خلاصه وار عبارتست از اينكه: به مردم نشان دهيد كه بيزينس شما بخاطر منافع و نتايجي كه سواي بيزينس بودنش دارد، چگونه مي تواند به زندگي آنها معناي تازه اي ببخشد و در رفع نيازهايشان به آنها كمك كند. اگر منظور صحبتهاي مرا گرفته باشيد، دستاورد شما چيزي بسيار فراتر از رؤياهايتان در MLM خواهد بود.
[ 17 / 7 / 1391برچسب:عضوگیری بخاطر چیزی فراتر از MLM, ] [ ] [ .:*:. فرشاد مرادی .:*:. ]
مهارت شمارۀ 1 که هر نتورکری باید بداند. مصاحبۀ John Milton Fogg با Tim Sales JMF: تیم، می توانی دربارۀ چیزی که "سازمان فروش عمودی" می نامی، صحبت کنی؟ Tim: سازمانی که ما می سازیم با آنچه افراد، معمولاً می سازند متفاوت است. بجای "سازمان مصرف عمودی۲"، ما "سازمان فروش عمودی" می سازیم. ما روی انتقال محصول به مصرف کننده تأکید می کنیم، بطوریکه شما یک درآمد ماندۀ۳همیشگی داشته باشید. JMF: آیا این چیزی است که در همۀ سازمانت انجام دادی؟ Tim: نه. اوایل، وقتی من شروع به ساختن سازمانم کردم به روش دهۀ 80 عمل می کردم. JMF: روش "دهۀ 80 "؟ Tim: این چیزی بود که در تمام مدت دهۀ 50 و 60 آموزش داده می شد. این راهکار، مسیر خودش را در این صنعت ادامه داد بطوریکه می توانید خط سیر این روش را دنبال کنید تا به لیدرهای بزرگی برسید که از کمپانیهای بزرگ جدا می شدند و کمپانیهای نتورک جدیدی بنا می کردند. این روش با California Vitamins شروع شد که بعدها به Amway تبدیل شد، و سپس تعدادی از لیدرهایشان جدا شدند و Herbalife را ساختند، و سپس لیدرهای بیشتری جدا شده و دیگر کمپانیها را بنا کردند— و بدین شکل یک چیز یکسان در سرتاسر این صنعت آموزش داده شد... که عبارت بود از ساختن یک سازمان مصرف عمودی. اگر آنچه شما آموزش می دهید این باشد که محصولات را مصرف کنید و افرادی هم بیابید که محصولات را مصرف کنند، آنگاه معمولاً یک سازمان 5000 نفری نیاز است تا بتوانید یک درآمد نسبتاً خوب داشته باشید. بقیه مطالب در ادامه مطلب... ادامه مطلب |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ] |